دو تا دختره داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن…
اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که
وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه
نیفتم…. !!!
دومی می گه این که چیزی نیست،
من یه بار یه آلبالو رو باهسته قورت دادم، همه ی فامیلامون میگفتن چند ماهه
حامله ای؟
نظرات شما عزیزان:
NIMA
ساعت22:11---6 مرداد 1394
اووووووووه
درک مطلب خیلی سنگین بو خداییʍԹՐՎԹʍ
داش خداصبربده
پاسخ:خخخخخخخخخخ این لامصب بد جوابایی داده
ʍԹՐՎԹʍ
ساعت14:27---29 خرداد 1394
اگرپسري بر ضد دخترها حرفي زد بدونيد
ازهمه بيشتر دنبال دخترهاست و براشون له له ميزنه!!
حکايتش حکايت همون گربه هست که دستش به گوشت نميرسيد مي گفت پيف پيف بو مي ده!
تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !
تا حالا هر چي التماس کرده دختراي ناز ايروني که سهله يه وزغ ماده هم تحويلشون نگرفته!!
توي دانشگاه نمره هاي ماکزيمم دخترا رو ديده و براي اينکه کسي نفهمه آي کيوش در حد کلوخه مجبوره بشينه براي دخترا حرف در بياره
تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تميزي و خوشتيپي خواهرش مدام زدند تو سرش
از اينکه با صد نوع مدل موي مختلف و خط ريشاي عجيب غريب نميتونه قيافه مثل اژدهاشو يه کم شبيه آدما بکنه به دختراي ايروني که با آرايش زيباتر ميشند حسودي مي کنه
مي بينه يک نفر تو دنيا پيدا نميشه که فقط يه بار منتشو بکشه و بايد يه عمر ناز کش باشه
مي بينه خيلي از مردا و پسراي اطرافش (وحتي خودش) حاضرند با اشاره يه خانم همه چي شونو فدا کنند اون وقته که به شدت ميسوزه.
پاسخ:جواب اینو اینجا نمیگم
به خودت میگم چون جوابش به ضرر خودمم هست