یه روز 3 تا لاک پشت میرن سفر و با خودشون چند تا چایی هم ورمی دارن تا وقتی رسیدن بخورن.
25 سال طول می کشه تا برسن. وقتی میرسن یادشون میفته که با خودشون استکان نبردن. یکیشون داوطلب میشه که بره
استکانا رو بیاره ولی میگه باید قول بدین که تنهایی نخورین ها. دوستاشم قول میدن که نخورن.
یه 50 سالی می گذره دوستاش میگن بابا این نیومد بیا چایی رو بخوریم. تا چایی رو آماده میکنن یهو لاک پشته از لای
سنگها میاد بیرون میگه نامرد
نگفتم اگه برم می خورین؟
نظرات شما عزیزان: